به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، در برشی از کتاب «دلیل» که به زندگی شهید «علی چیت سازیان» میپردازد، ماجرای خواستگاری و ازدواج او اینگونه آمده است: خواستگاری گفتم: اینکه این همه مجروح شدی و موندی نشونه اینه که همه چیز خواست خداست.
خواستگاری
با تعجب گفت: «منظور!؟» گفتم: «وقتشه ازدواج کنی. خندید و گفت کی دخترش رو میده به من! گفتم: مادرم به خانم خوب و مؤمنه رو میشناسه. آدرسش رو میده به مادرت اگه خواستی برو خواستگاری.»
دو سه روز بعد اومد شلمچه ذوق زده پرسیدم: «چه خبر؟»گفت: بارمون خیلی سنگینه خیلی و ادامه داد «وقتی رفتم خواستگاری هم به خودش هم به باباش گفتم که من همیشه جبهه ام.»
پدرش در جوابم گفت اگه امروز داماد من بشی و فرداش بری جبهه و شهید بشی همین هم برای خودم هم برای دخترم افتخاره.
دخترش هم همین عقیده رو داشت اونجا فهمیدم که خیلی کم داریم.»
زندگی با یک مرد
«اومد خواستگاری با یه لباس سبز سپاه داییم گفت: «میدونی ایشون کیه؟ گفتم: «نه.»
گفت: فرمانده ماست علی آقا سالهاست که توی جبهه ست چند بارم مجروح شده.
از حرفای دایی و بقیه فامیلا فهمیدم که ایشون یه جوون معمولی نیست اگرچه توی حرفاش سادگی و اخلاص موج میزد. ازم پرسیدند: نظرت چیه؟گفتم با یه مرد مثل علی آقا زندگی کردن - ولو چند روز - بهتر از زندگی مستمر با غیر اونه»
داماد رفته...
«سفره عقد رو چیده بودند و عاقد هم اومده بود؛ اما از داماد خبری نبود.رسیده بود دم در خونه عروس دیده بود خونه همسایه دو تا حجله گذاشته اند برای دو تا از بچه هاشون که تازه شهید شده بودند شهیدان رستمی. همون جا به بابا و مامانش گفته بود: «نمی آم» و رفته بود مجلس شهید نشسته بود و از پدر دو شهید اجازه گرفته بود زنا پچ پچ میکردند که داماد رفته منزل شهدا، بعد اومده سر سفره عقد!تا آخر عقد سرش پایین بود و احساس شرمندگی می کرد؛ فقط به خاطر مادر شهدا»
خونه مال اونه
«تعاونی مسکن سپاه اسم چند نفر از فرماندهان رو به عنوان اولویت اول برای واگذاری منزل مسکونی در همدان نوشته بود. در همون فهرست علی آقا اولویت اول بود.گفته بود: من نمیخوام خونه رو، بدین به فلانی گفته بودند؛ اما اون توی اولویت نیست اصلاً توی فهرست نیست.گفته بود: «من متاهلم اما اون متأهل بچه دار خونه مال اونه.»
انتهای پیام/
نظر شما