بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

هنرمند باسکی، قهرمان ابدی بای آرنا

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : 0 نظر
تاریخ انتشار : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۵:۲۵

اختصاصی طرفداری | آن ضربه‌ی مرگبار زیدان در فینال لیگ قهرمانان اروپا، آنقدر مجلل است که بازگویی آن پس از ۲۳ سال هنوز استرس‌زاست. در یک نفس، توپ و تور یکی شدند و هانس یورگ‌بوت هیچ‌کاری جز پنجه زدن ناامیدانه در هوای رقیق نداشت.

همه آنهایی که به پیراهن لورکوزن آراسته شده بودند – چه در داخل زمین و چه خارج آن – به تماشای این گل نشستند که نیمی از سکوهای همپدن پارک را ساکت کرد و تلا‌ش‌های فصلِ شاگردان تاپ‌مولر را در یک آن نابود ساخت.

واگذار کردن بوندس‌لیگا و دی‌اف‌بی پوکال نیز آرامش را به آشوب بیش از دو دهه‌ای «نورکوزن» تبدیل کرد. تیمی که «هرگز» در تاریخ آن نهادینه شده بود و هرگز تا به امروز به قهرمانی بوندس‌لیگا نرسیده بود، رنگ دیگری به این کلمه پاشید. برچسبی سنگدلانه که دهه‌ها بر پیشانی‌شان نشسته بود تا مردی از شهر تولوسا، استان گیپسکوا از راه رسید.

ژابی آلونسو که در آنتیگوکویِ سن‌سباستین در ایالت باسک کار خود را آغاز کرد، در دومین تجربه مربیگری خود پس از به قهرمانی رساندنِ رده‌ی سنی زیر ۱۴ سال رئال مادرید در لیگ، به سن‌سباستین بازگشت و با قهرمان کردن رئال سوسیدادِ B و صعود به سگوندا دیویژن – بالاترین سطح در این رده سنی – تاریخ‌سازی کرد. این تیم برای نخستین‌بار از فصل ۱۹۶۱/۶۲ به بالاترین دسته رسیده بود. آلونسو فصل ۲۰۲۲/۲۳ رهبر عملیات نجات لورکوزن شد. او این تیم را از رتبه هفدهم به ششم رساند و این تیم برای اولین بار در ۲۱ سال اخیر، نیمه‌نهایی یک رقابت اروپایی را به خود دید.

فصل ۲۰۲۳/۲۴ مثل بناهای بتنی سن‌سباستین ساخته شد. گویی او معماری را از نیاکانش در این منطقه به ارث برده بود. نورکوزن، برای نخستین‌بار در تاریخ ۱۱۹ سال خود قهرمان لیگ دسته برتر آلمان شد و با مردی از باسک، هرگز را به بهترین شکل ممکن به باید تبدیل کرد. پاره کردن رکورد ۱۱ قهرمانی متوالی بایرن مونیخ، قهرمانی در ۵ هفته مانده به پایان فصل و شکست‌ناپذیری در ۴۳ بازی در تمام رقابت‌های فصل، هنر دست ژابی آلونسوست.

این برای مردم ناحیه کلن خوابی بود که با چشمانی که می‌درخشیدند، دیده می‌شد. چشمانی که می‌گریستند و مردانی که تنها در سکوت، در تاریکی می‌گریستند. رعشه در قلبشان که باز هم شکست می‌خورند و شجاعت در روحشان بود که با وجود شکنجه، جرأت کردند دوباره رویاهایشان را ببینند.

سرشان در رختکن پایین بود، اما در درون خود، خشمی را پیدا کردند که تیره و تار می‌درخشید و صدای تحریف شده‌ای از کودکی که به آن‌ها می‌گوید به مبارزه ادامه دهید. کودکی که زمانی آرزوی تبدیل شدن به مردی بزرگ را داشت تا تمام امیدهای اطرافیانش را به همراه داشته باشد و قلبی عظیم برای ادامه و تلاش دوباره. کودکی که آرزوی بازگشت به خانه را در آخرین روز مسابقه با اشک شوق داشت.

و سپس، کودک و بسیاری دیگر بزرگ‌تر شدند. و آنها شجاعانه برای این جنگیدند. آنها بالاتر و بالاتر می‌پریدند اما فقط می‌توانستند یک مشت ابر را ببینند و دوباره سقوط کنند. همراه با زمستان، مردی آمد. مردی با ایده‌ها، رویاها و صدایی یکسان که همه مردان در رختکن از اعماق درون می‌شنیدند اما واضح‌تر. این تاکتیک او نبود که قلب رختکن را به دست آورد، این برنامه او هم نبود، این اعتقاد او بود. در چشمان او مردی را دیدند که به اندازه آنها به رسیدن به ستاره‌ها اهمیت می‌داد.

مردم در انتقاد از او شعار می‌دادند، اما صدای درونی بلندتر بود. چکش‌های شک و تردید در مسیری که به آرامی ساخته بود، می‌کوبیدند، سروصدا همه را به هم می‌زند، پرندگان پرواز می‌کردند اما او نه. مانند دیوانه‌ای که با داس بر کوهی می‌کوبد، وسواس داشت که مسیری را در میان کوه‌های تاریکی بسازد تا نور وارد شود.

ژابی آلونسو فقط یک کاپیتان نیست که مانور می‌دهد، او یک هنرمند است. کوه‌های یخ زیادی در اطرافش وجود داشت، کشتی لورکوزن اجتناب.ناپذیر بود که سقوط کند و غرق شود. در آخرین لحظات قبل از برخورد، ژابی آلونسو آمد و او نه تنها کشتی را از میان طوفان‌های فاجعه‌بار و کوه یخ‌های مرگبار هدایت کرد، بلکه تمام اقیانوس را نیز در اختیار گرفت و اکنون، آنها پادشاهان بلامنازع اقیانوس‌ها هستند.

کودکی که روزی آرزوی بازگشت به خانه را داشت با لبخندی بزرگ در آخرین روز بازی، زنگ را به صدا درآورده و اشک می‌ریزد، اما این بار از خوشحالی.

دسته بندی ها : طرفداری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *