کد خبر 249622
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۰

«حیات» گزارش می‌دهد؛

سالروز درگذشت استاد دکتر «اسلامی ندوشن»؛ ایران، نام دیگر توست ...

سالروز درگذشت استاد دکتر «اسلامی ندوشن»؛ ایران، نام دیگر توست ...

دلش همه عمر برای ایرانش می‌تپید. شیفته ایران بود و دلبسته‌ی فرهنگ و تاریخ و ادب این سرزمین. هرچه گفت و هرچه نوشت روایت این عشق بود و شرح این شیدایی... «محمدعلی اسلامی ندوشن» سالکی بود در ساحت «ایران» ...

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، پنجم اردیبهشت‌ماه 1401 روز جاودانگی بزرگمردی است که همه عمرش، کارنامه دلسپردگی بیکران به ایران بود. استاد دکتر «محمدعلی اسلامی ندوشن» چهره درخشان ادب و اندیشه و فرهنگ و خرد ایرانی، در چنین روزی با کاروان کیمیاکاران حکمت و سخن پارسی همسفر شد و در کهکشان کرامت‌ها و کامیابی‌های این بیکرانگی تمدنی و تاریخی به ابدیت رسید و موج پرخروش و زاینده عشقش بر کران بی‌مرگی به سکون و آرامش جاوید رسید؛ به آن‌سوی هر سخن و حرف... فراسوی زمان‌ها و مکان‌ها... به «سمت نگاه دوست»...

درختی سربرافراشته در متن کویر

محمدعلی اسلامی ندوشن در ۳ شهریورماه سال ۱۳۰۳، در خانواده‌ای متوسط، در روستای ندوشن (در استان یزد) به دنیا آمد. پس از آنکه تحصیلات اولیه را در همان جا به پایان رساند، دوره‌ی متوسطه را ابتدا در یزد و سپس در تهران سپری کرد. استاد ندوشن از حدود ۱۲ سالگی برای نوشتن دست به قلم شد. حتی در دوران دبیرستان نیز بعضی از شعرهای خود را در مجله‌ی سخن منتشر می‌کرد. وی تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و با گرفتن لیسانس حقوق قضایی، در سال ۱۳۲۹، به استخدام وزارت دادگستری، در شهر شیراز درآمد.

در اسفند همان سال برای ادامه‌ی تحصیل، در مقطع دکتری، راهی فرانسه شد و سرانجام با دفاع از پایان‌نامه‌ی خود با عنوان «کشور هند و کامنولث»، دکتری حقوق بین‌الملل را، از دانشگاه سوربن اخذ کرد و به ایران بازگشت. ندوشن پس از بازگشت به ایران، در دادگستری مشغول به کار شد، ولی چندی بعد با ترک خدمت در دادگستری، به تدریس حقوق و ادبیات در برخی دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های عالی پرداخت. ندوشن بعد از بازگشت از فرانسه تا سال ۱۳۴۰، در چند محفل ادبی و فرهنگی که برگزار می‌شد، حضور می‌یافت و در آنجا با افرادی سرشناس چون ایرج افشار، غلامحسین یوسفی، عباس زریاب‌خویی، محمدتقی دانش‌پژوه، محمدرضا شفیعی کدکنی و... آشنا شد.

وی پس از تدریس دروس بسیاری در زمینه‌های ادبیات، حقوق و اقتصاد، در مهر ماه سال ۱۳۵۹، با تقاضای خود، از دانشگاه بازنشسته شد؛ ولی همچنان فعالیت خود در زمینه‌ی نویسندگی و مترجمی را ادامه داد. از کتاب روزها به عنوان یکی از بهترین کتاب محمد علی اسلامی ندوشن یاد می‌شود. سوابق تالیفاتی استاد اسلامی ندوشن که بالغ بر ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب ایران، فرهنگ و ادبیات فارسی است، مورد توجه و تمجید بسیاری از ادباست. وی ازجمله پرکارترین محققان معاصر ایران بود که در بین عالمان سخن جایگاه ویژه‌ای دارد.

بنیان نهادن «ایرانسرای فردوسی» و بازگشت به نیشابور

تأسیس فرهنگ‌سرای فردوسی و انتشار فصل‌نامه هستی از اقدامات او در زمینه اعتلای فرهنگ و ادب فارسی است. اسلامی ندوشن سال‌ها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرده است.

برخی از کتاب‌های این استاد فقید عبارت‌ است از: ماجرای‌ پایان‌ناپذیر حافظ، چهار سخنگوی‌ وجدان‌ ایران، تأمّل‌ در حافظ، زندگی‌ و مرگ‌ پهلوانان‌ در شاهنامه، داستان‌ داستان‌ها، سرو سایه‌فکن، ایران‌ و جهان‌ از نگاه‌ شاهنامه، نامه ی‌ نامور، ایران را از یاد نبریم، به‌ دنبال‌ سایه ‌همای، ذکر مناقب‌ حقوق‌ بشر در جهان‌ سوم، سخن‌ها را بشنویم، ایران‌ و تنهائیش، ایران‌ چه‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارد؟، مرزهای‌ ناپیدا، شور زندگی‌ (وان گوگ)، روزها (سرگذشت - در چهار جلد)، باغ سبز عشق، ابر زمانه‌ و ابر زلف، افسانه افسون، دیدن‌ دگر آموز، شنیدن‌ دگر آموز، جام‌ جهان‌بین و آواها و ایماها.

محمدعلی اسلامی ندوشن سال ۱۴۰۱ در تورنتو از دنیا رفت، همسر او «شیرین بیانی» اعلام کرد که بنا بر وصیت ایشان بدنش به امانت در خاک کانادا می‌ماند تا شرایط بازگشت و تدفین در نیشابور فراهم شود. سرانجام پس از یکسال و نیم، در مهرماه 1402 پیکر این شخصیت برجسته و بلندآوازه‌ی ادب ایران به خاک میهن بازگشت و پس از تشییع در دانشگاه تهران، شهر ندوشن زادگاه او، و  سرانجام نیشابور، در این شهر تمدن خیر و تاریخ پرور آرام گرفت.

سالروز درگذشت استاد دکتر «اسلامی ندوشن»؛ ایران، نام دیگر توست ...

نمونه‌هایی از شعرهای استاد

ایران بهزار جلوه در کار آید
گه دل بنشاط و گاه بیمار آید
او را که دو صد یار به بازار آید
آن نیست که هر سفله خریدار آید

ایران به نهاد خود معما دارد
بس معرکه نهان و پیدا دارد
هم کوه یخ است و نیز هم شعله‌ی تاک
آتشـــــــــکده‌ای درون دریا دارد

سر تا بقدم رنگ و نگاری جانا
من پائیزم تو نوبهاری جانا
آن گوهر یکدانه که من می‌طلبم
دانم داری! نگو نداری جانا!...

آبی طلبم سبوی بر دوش توام
رازی شنوم حلقه درگوش توام
من گرد جهان جان جهان می‌جویم
زان معتکف حریم آغوش توام

آن روز کجاست کایدم کام از تو؟
بینم که شراب از من و جام از تو
وانگاه شکار از من و دام از تو
افتادن طشت با من و؛ بام از تو

آن یار که از یار سراغی دارد
در گوشه‌ای از بهشت باغی دارد
در رهگذر عمر چراغی دارد
از نیک و بد دهر فراغی دارد

پرسان پرسان خرام تا شهر گزین
در سایه زلف جای بگزین و نشین
این است مقام امن و این است یقین:
آن گمشده فردوس همین است همین!

و دو بیتی معروفی که از این شخصیت به یادگار مانده است:

تو را بینم که چون یک خرمن صبح
به بالا میروی آرام و آرام
من اینجا دیر ماندم، دور ماندم
به زنجیر امید نا سرانجام...

سالروز درگذشت استاد دکتر «اسلامی ندوشن»؛ ایران، نام دیگر توست ...

مردی که همه عمر از ایرانش گفت و نوشت

«من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیده‌است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران می‌تواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست نکته‌های بسیاری به جهان بیاموزد...»

این سخن کسی است که همه عمر از عشقش، از ایرانش گفت و نوشت. دلش همه عمر برای ایرانش می تپید. شیفته ایران بود و دلبسته ی فرهنگ و تاریخ و ادب این سرزمین. هرچه گفت و هرچه نوشت روایت این عشق بود و شرح این شیدایی... «محمد علی اسلامی ندوشن» سالکی بود، در ساحت «ایران» و ویژگی ممتاز او آن بود که ایران را در یک پیوستار بزرگ فرهنگی، تاریخی و تمدنی می‌دید و می‌شناخت. گسستی در این گستره نمی‌یافت. ایران پیش از اسلام و ایران دوران اسلامی برای او در یک منظومه متعامل معنا می‌شد. میراث فرهنگ و تاریخ و تمئن ایران کهن برای او همانقدر بایسته و برجسته بود که ایران قرن سوم و چهارم به بعد تا امروز. او ایران را یک ذات زاینده، آفریننده، پویا و خودزا می‌شناخت.

آخرین وصیت سالک و سیاحتگر ساحت «ایران»

«خواست من است که چون روز محتوم فرار رسد جنازه را از دانشگاه تهران گذرانده به نیشابور انتقال دهند و از آنجا ببرند و در دامنه کوه بینالود به خاک بسپارند. خراسان پرتاریخ‌ترین ایالت ایران است و نیشابور فراکشیده‌ترین شهر ایران. اگر فوت من در خارج از ایران صورت گرفت جنازه به ایران انتقال داده شود.

آنچه از من برجای مانده کتاب‌هاست؛ امتیاز چاپ و تجدید چاپ آن را به نهاد آرامگاه فردوسی واگذار می‌کنم. عواید حاصل از آن‌ها به عنوان حق‌التالیف، صرف گل‌کاری و زیباسازی محوطه آرامگاه و جاده مشهد به توس خواهد شد. امیدوارم که این خواست‌ها به خوبی اجرا شود.

از خانواده، همسر، دوستان و خوانندگانم خداحافظی می‌کنم. بر روی گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد، و مرگ، این بیت حافظ نوشته خواهد شد:

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

یاد این پیر پیشرو در قافله دلباختگان و مجذوبان و مریدان منظومه عظیم فرهنگ و اندیشه و زبان و زیبایی اندیشی ایرانی، گرامی و نامش بر بلندای این کهکشان، روشنی بخش و رهنمون باد.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha